تا به حال شده که شعری بخوانی و آن قدر در مغز استخوانت، یا اعماق قلبت نفوذ کند که احساس کنی این شعر، از قلب
ادامه مطلبماه: آذر ۱۳۹۸
پیشنوشت: گاهی نوشتن را با “واژههای تصادفی” تمرین میکنم. درباره یک کلمه، هر چیز به ذهنم میآید مینویسم. کلمات را از بازکردن تصادفی یک کتاب،
ادامه مطلبادامه مطلباما میدانید تا آن موقع که یاد بگیرم واقعاً پیانو بنوازم، بازیگر شوم، نقاشی کنم، نمایشنامهای درست و حسابی بنویسم، چند
هیچ کس نمیتواند برای اندازه یک آرزو حدی تعیین کند. هر کس، بسته به ذهنش، بزرگی افکارش و حتی رنجها و محرومیتهایی که در زندگی
ادامه مطلبمن فقط یک راه برای گذر از رنج و اندوه میشناسم؛ هر وقت از دردی رنج میبرید و اندوه و یأس به سراغ شما میآید،
ادامه مطلببدترین لحظهها برای من اوقاتی است که سوژههای زیادی برای نوشتن در فکرم دارم، اما وقتی دست به نوشتن میبرم قادر به شروع نیستم. به
ادامه مطلب