اگر یک نفر بخواهد خودش را معرفی کند، باید از کدام ویژگیهایش حرف بزند؟
لابد خواهید گفت بستگی دارد به این که:
بخواهد خودش را به چه کسی معرفی کند؟
میخواهد کجا خودش را معرفی کند؟
هدفش از این معرفی چیست؟
بله خوب! تفاوت دارد.
تفاوت دارد که خودت را برای گرفتن یک جایگاه شغلی معرفی میکنی، برای خانوادهات، برای کسی که دوستش داری، برای رفیقت و برای خود در خلوت و تنهایی.
اما از همه مهمتر این است که در تنهایی تعریفت از خودت چیست؟ میتوانی از خودت برای خودت بگویی؟ آیا تعریفی که از خودت داری با شکل زندگیت و راهی که میروی یکی است؟ آیا تعریفی که از خودت داری با تعریفی که فرد مورد علاقهات از تو دارد نزدیک است یا دور؟ آیا خانوادهات به آن خوبی که باید تو را میشناسند؟
شاید هنوز خودت را نشناختهای، یعنی هنوز نمیدانی از ابراز چیه چیزی مطمئنی؟ نمیدانی که از کدام فکر دفاع کنی و کدام فکر را رد کنی؟ برای فهمیدن خودت، برای ساختن نسخه درست خودت مدام عطش این را داری که با آدمهای بسیار متفاوت با خودت آشنا شوی، حتی با عمیقترین عادتها و عقاید خودت مبارزه میکنی، بر خلاف آنها رفتار میکنی تا مطمئن شوی که درست چیست؟ اشتباه چیست؟
وقتی آدم نمیتواند خودش را برای خودش تعریف کند برای هیچ کس دگر هم نمیتواند.
پینوشت: باید این نوشته کامل کنم، اما الان به شدت تلاش میکنم که صدای اطرافم را، به ویژه صدای تخمه شکستن یک نفر را که دو ساعت تمام مشغول است، تحمل کنم.
زندگی جمعی جزء سختترین و البته بهترین تجربههای زندگی من است. اما شاید دیگر وقتش است که شیوههای دیگر زندگی را پیش بگیرم.