روزی که آماده کوچیدن از این جهان شوم،
چمدانی از داستانهای ناگفتهام به باد خواهم سپرد،
و به او وصیت میکنم،
برای همه بوتههای خشک و خارهای جهان، حکایت کند،
که همچون آنان،
چه آتشها که در دل نهفتم،
و هماره منتظر بهانهای، جرقهای، شعلهای بودم که سراپا آتش شوم...
اما نه،
هوای سوختن به سر صحراها خواهد افتاد!
داستانهایم را با خود میبرم...