خودنگاری یا نوشتن درباره خویشتن

مروری بر کتاب «رها و ناهشیار می‌نویسم: هنر جستارنویسی و خاطره‌پردازی»

شاید هر کسی که روزی قلم دست گرفته، یا پشت رایانه‌اش نشسته، تا بنویسد، در دورانی از نویسندگی‌اش با خودش در کشمکش بوده که آیا باید از خودش و تجربه‌هایش، خوشی‌ها یا بدبختی‌هایش بنویسد یا نه؟ خیلی از ما، به خصوص آن دسته‌ای که نوجوانی‌شان در عصر رشد وبلاگ‌نویسی گذشت، مدتی با اسم مستعار در اینترنت حدیث نفس نوشتیم و خودمان را پشت یک هویت ساختگی پنهان کردیم، در عین حال تلاش کردیم با این صدای ساختگی از خودمان بگوییم و حرف‌هامان را به گوش کسی برسانیم.

مدت‌ها، بعد از هربار نوشتن در وبلاگم، از خودم می‌پرسیدم که “حرف‌های من به درد کی می‌خوره؟” “مگه من دانشمندم که از خودم مطلب می‌نویسم؟” “این چیزهایی که می‌نویسم (آن روزها برایشان اسمی سراغ نداشتم) را چرا باید منتشر کنم؟” در نهایت، نوشتن فقط باعث تسکینم می‌شد، ولی کشمکش درونی من پابرجا بود. در تمام دوران وبلاگ‌نویسی، تا قبل از این‌که سایت شخصی‌ام را راه بیندازم و با اسم حقیقی‌ام بنویسم، اصلاً فکر نمی‌کردم راهی باشد که بتوانم همین نوشته‌ها و تجربه‌ها را به مطالب به دردبخور تبدیل کنم. نمی‌دانستم کسانی هستند که حتی از تجربه‌های تلخ، و به قول لارا از کثافتشان هم می‌نویسند و آن را به نام خودشان در روزنامه منتشر می‌کنند.

آن روزها یک نکته دیگر را هم نمی‌دانستم (هنوز هم در پی بهتر آموختن آن هستم)؛ نمی‌دانستم چطور می‌شود یک تجربه را طوری نوشت که به درد دیگران بخورد. چه تجربه‌هایی را می‌توان نوشت و در نوشتن یک تجربه یا یک خاطره، باید روی چه نقاطی تأکید کرد.

روزی که با قالب جستار آشنا شدم از اضطراب بیهوده نوشتن نجات پیدا کردم. فهمیدم که می‌توان دانشمند نبود اما چیزهایی نوشت که خواندنشان ارزش داشته باشد؛ حداقل برای چند نفر که در فضایی مشابه زندگی می‌کنند. جستار قالبی بود که کسی در سطح من، با دریافت‌ها و شهودهای معمولی، باتجربه‌های کوچک روزانه می‌توانست در آن بنویسد و در مسیر بهتر نوشتن، مفیدتر نوشتن و بیشتر آموختن قدم بردارد.

جستار این امید را در من به وجود آورد که می‌شود درباره یک موضوع، در زمان‌های متفاوت نوشت و هربار آن موضوع را از زاویه‌ای دیگر دید و در نهایت با کنار هم گذاشتن آن نوشته‌ها، به نوشته‌ای منسجم و بزرگتر در قالب یک کتاب، یک مقاله بلند یا یک مجموعه جستار در موضوعی واحد رسید. وقتی بتوانی در طی سال‌ها با یک موضوع در ارتباط باشی و درباره آن فکر کنی، مطالعه کنی و بنویسی، نیازی نیست آن قدر صبر کنی تا در آن موضوع دانشمند شوی که بتوانی مطلبی مرتبط با آن منتشر کنی.

البته جستارنویسی، انواع، اصول و روش‌های خودش را دارد. در بین انواع جستار، جستار روایی و شخصی، بیشتر با تجربه‌های خاص فرد مرتبط است. آموختن اصول و پیچ‌وخم‌های جستارنویسی شخصی، ما را از کشمکش حدیث‌نفس‌نویسی نجات و به نوشته‌های ما جهت می‌دهد و باعث می‌شود بتوانیم از تجربه‌های خود بیاموزیم و دیگران را هم در آموخته‌ها و دریافت‌های خود شریک کنیم.

در کتاب «رها و ناهشیار می‌نویسم»، در ابتدا، قالب جستار معرفی شده و در بخش‌های مختلف، درباره این‌که نوشته‌های شخصی می‌توانند مفید باشند به مخاطب اطمینان داده است. کتاب برای کسانی که با پرسش «چرا باید بنویسم» در کشمکش‌اند یا می‌خواهند بدانند چطور از خودشان و تجربه‌هایشان بنویسند، حتماً مفید خواهد بود.

من در عین لذت بردن از لحن شوخ و شنگ نویسنده (با کمک مترجم خوب فارسی که لحن را به خوبی منتقل کرده است)، نکته‌های زیادی درباره نوشتن جستار شخصی آموختم.

برعکس آنچه بسیاری فکر می‌کنند، تجربه‌های شخصی، همان چیزهایی که فکر می‌کنیم نوشتن از آن‌ها بیهوده، خودستایانه، خودخواهانه یا وقیحانه است، ماده خام خوبی برای خلق معنا هستند. شهودها، دریافت‌ها و حتی خاطره‌های ما، برای انسان‌های دیگر مفید است و ارزش زحمت کشیدن و نوشتن را دارند. ارزش آن را دارند که زحمت بکشیم و برای خوب نوشتن آن‌ها کمی از نویسنده‌های دیگر بیاموزیم.

کتاب «رها و ناهشیار می‌نویسم» در پنج بخش نوشته شده است. اما من چیزی را که از کتاب دریافت کردم به سه قسمت تقسیم می‌کنم؛ بخش اول درباره جستار روایی، بخش دوم درباره خاطره نگاری و بخش سوم درباره انتشار جستار کتاب و خاطره‌پردازی است. گرچه فضای ترسیم شده در فصل آخر کتاب، درباره انتشار کتاب و کسب درآمد از آن، تا حدودی با فضای نوشتن و نشر در کشور ما متفاوت است و به نظر می‌رسد چندان به دردمان نمی‌خورد، اما نکته‌های مفید زیادی در متن خود دارد.

«زیرعنوان» کتاب، روی جلد نسخه ترجمه شده، «هنر جستارنویسی» است، اما لارا به خاطره‌پردازی هم پرداخته است؛  البته در صفحه اطلاعات کتاب زیرعنوان کامل به این شکل نوشته شده: «هنر جستارنویسی و خاطره‌پردازی». پیش از خواندن کتاب، با دیدن عنوان کتاب از روی جلد، تصورم این بود که نویسنده همه انواع جستار را در یک کتاب بررسی کرده باشد و از تجربه‌هایش در انواع جستار گفته باشد. ولی در این کتاب فقط با انواع روایی و شخصی جستار آشنا می‌شویم.

تجربه شخصی، نقطه اتصال جستار روایی به خاطره‌پردازی است. همین نکته دلیل خوبی برای نوع فصل‌بندی مطالب کتاب است. نویسنده کتاب، ادر لارا، جستارنویس، خاطره‌پرداز و مربی نویسندگی است. سایر کتاب‌هایی که از لارا منتشر شده (البته ظاهراً فقط همین کتاب از او به فارسی ترجمه شده است)، در قالب جستارهای شخصی و خاطره‌پردازی نوشته شده‌اند. او همان‌طور که در سراسر کتاب می‌گوید، زندگی خودش را ماده خام جستارها و کتاب‌هایش قرار داده و درباره مواجهه‌اش با مسائل مختلف و دریافت‌های شهودی‌اش در این موقعیت‌ها نوشته است.

الهام شوشتری‌زاده ترجمه‌ای خوب و روان از کتاب ارائه کرده است. تازه خواندن کتاب «روایت و کنش جمعی» از همین مترجم را به پایان برده‌ام. این دو کتاب به من ثابت کرده‌اند که شوشتری‌زاده در کار ترجمه جزء خوب‌هاست.

بد نیست گزیده‌هایی از متن کتاب را این‌جا نقل کنم:

“بازگویی اتفاق‌های زندگی‌ام در روزنامه کار عجیبی بود. وقت‌هایی که از حرف زدن درباره خودم خجالت می‌کشیدم، دست به دامن این ایده یونگ می‌شدم که بر خلاف انتظارمان، فکرهای آدم هرچه شخصی‌تر و هرچه منحصربه‌فردتر باشند، برای دیگران معنادارتر خواهند بود. به تعبیر یونگ «شخصی‌ترین چیزها عمومی‌ترین چیزها هستند.» بنابراین، تنها توجیه ممکن برای بازگویی قصه‌های شخصی این است که بگوییم هر کسی، هر آدم کوچک و خودخوهی که توده‌ای از درد و رنج است از جمله من و شما، کل وضعیت انسانی را درون خودش دارد.”

«رها و ناهشیار می‌نویسم»، صفحه ۲۶

” جستار روایی تجربه‌ای را نشانمان می‌دهد که به شکلی تغییرتان داده است. لحظه‌ای مکث کنیم و به این جمله فکر کنیم. بعضی رخدادهای زندگی عظیم‌اند اما لزوماً تغییرمان نمی‌دهند.”

«رها و ناهشیار می‌نویسم»، صفحه ۴۱

” جستار روایی همان عناصر اصلی قصه را دارد؛ شخصیت، مسئله، کشمکش، شهود، نتیجه البته که لابلای این عناصر، به تصویر و جزئیات، لحن، خیال‌پردازی، خاطره، سبک، زبان و عناصر دیگری هم برمی‌خوریم که تجربه خواندن را برای ما لذت‌بخش می‌کنند.”

«رها و ناهشیار می‌نویسم»، صفحه ۴۶

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.