خطرپذیری در سرمایه گذاری را از کشاورزان یاد بگیریم!

“دهقان در کار با طبیعت و ارگانیسم های گیاهی و جانوری می آموزد که حتی اگر قرار باشد در بهترین فصل سال تربچه هم بکارد، بایستی  تا رسیدن محصول کار آبیاری و داشتیاری را انجام دهد. اگر گندم می کارد حداقل نه ماهی و اگر مو می کارد سه سالی و اگر گردوی ایرانی می کارد، سیزده سالی کار را مداومت بخشد. او به خوبی می داند که تا گوساله گاو شود، دل صاحبش آب شود. خوانده و بیش تر شنیده است که: گویند سنگ لعل شود در مقام صبر، آری شود و نیک به خون جگر شود. او به خوبی می داند: “نمی توان موی سر را گل کشید و آن را به روییدن واداشت”؛ و با حرارت چراغ کوره لحیم کاری نمی شود میوه را به رسیدن مجبور کرد؛ بر خلاف صنعت و به ویژه صنعت نوین که نه منتظر گذر جغرافیا و طبیعت می ماند و نه معطل طبیعت.”
آنچه خواندید بخشی است از پاورقی یکی از صفحات کتاب “انسان شناسی یاریگری” نوشته دکتر مرتضی فرهادی. در این نوشته نمی خواهم از کتاب دکتر فرهادی صحبت کنم یا حتی درباره “یاریگری”.قبل از اینکه این کتاب را دست بگیرم با نگاه سرسری به رفتار کشاورزان، برداشتم از خوی و سرشت ایشان و بیشتر مردم روستا، این بود که کم تر روحیه خطرپذیری دارند، در مقابل نوآوری ها به خاطر اینکه از نتایج ناشناخته آن می ترسند مقاومت می کنند و تمایل شدیدی دارند که رویه های قبلی خود را حفظ کنند. جالب است که برداشت بیشتر آدم ها همین است. خلاصه اش این است که فکر می کنیم مردم روستا افرادی هستند خطرناپذیر یا کمتر خطرپذیر.اما آیا حقیقت دارد؟اما وقتی این متن کوتاه را خواندم از خاطرم گذشت که من نمی توانم این صبر را بگذارم کنار خطرگریزی و محافظه کاری که خودم و امثال من از مردم روستا و کشاورزها سراغ داریم.
در این زمانه چه کسی حاضر می شود سرمایه اش را چند ماه بسپارد به دست طبیعت بی ثبات؟ با اندیشه اینکه امثال سرما محصول را خواهد سوزاند یا سیل از جا خواهدش کند یا بی آبی خشکش خواهد کرد؟ شاید هم طبیعت مهربان باشد و مزد زحماتش را می دهد. اما کشاورزها هر سال به امید روی مهربان طبیعت است که می کارند و چند ماه زحمت می کشند و به انتظار می نشینند.صحبت از خلق و خوی مردم روستا خیلی سخت است. پیچیده است. شناختن این مردم سال ها زحمت لازم دارد. مثل بازکردن یک کلاف سردرگم که در طول هزاران سال به هم پیچیده شده. مردم با گذر هر حادثه چیزی آموخته اند و رفتاری به فرهنگشان افزوده اند که نمی توانی بدون دانستن آن پیشینه و بدون آن که از خودشان شده باشی از کارشان سردربیاوری.نمی دانم چگونه می توانم رابطه ای بین انتظار چندماهه کشاورزان برای رسیدن به محصول و از طرفی بی صبری و ترسشان از پذیرفتن نوآوری و تغییر برقرار کنم.اولی سراسرش ناامنی و بی اطمینانی و خطر است و این یکی شاید کمتر از آن! هر چه باشد تکنولوژی قابل پیش بینی تر از طبیعت است!اما می دانم پشت این تفاوت رفتار یک دانایی و دلیل محکم نهفته است که ما با نگاه سطحی و سرسری مان نتوانسته ایم از آن سر دربیاوریم.حرفم این است که بیایید و تجدید نظر کنیم. فکر می کنم روستا را و مردم روستا را باید دوباره بشناسیم. من در شناخت هایم تردید کرده ام. دیگر هیچ نقطه اطمینانی ندارم که بگویم روستایی ها مردمی هستند خطرگریز و متمایل به حفظ شرایط موجود.

2 دیدگاه روشن خطرپذیری در سرمایه گذاری را از کشاورزان یاد بگیریم!

  • شاید در نظر روستایی‌ها طبیعت قابل‌اتکاتر از تکنولوژی باشد و عدم قطعیت‌ها را به تقدیر نسبت دهند.

    • از نظر من “تقدیر” متفاوت با “طبیعت” است. یکی از تفاوت‌های این دو مفهوم در اینه که تقدیر امری ماورای طبیعت تلقی می‌شه و چه بسا که همین‌طور هم باشه! یعنی اغلب افرادی که به تقدیر عقیده دارند، اون رو امری حتمی که توسط یک قادر مطالق برنامه‌ریزی شده می‌دونن.
      شاید نکته‌ای که شما سعی در بیان اون داشتید این باشه که مردم به مرور سالیان و قرن‌ها تونستن ابزارها و راه حل‌هایی برای مواجهه با طبیعت پیدا کنند، و رفتار طبیعت را ثابت‌تر و قابل پیش‌بینی‌تر از رفتارهای انسانی می‌دونن. فناوری و سیاست‌های دولت‌ها هم که اموری انسانی هستند و احتمالاً از دید خیلی از مردم غیرقابل تکیه و اعتماد.
      به هر حال، در کل من در مورد علت این موضوع [خطرپذیری روستاییان در کشاورزی؛ سرمایه‌گذاری یکساله با تکیه به طبیعت] مطالعه چندانی نداشته‌ام، ولی این یک مسأله خوب برای حل کردن و مؤثر در توسعه و ترویج فناوری‌های نو در روستاها است.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.