از سال پیش تصمیم گرفته بودم که از کتاب هایی که می خوانم و خوانده ام بنویسم. اهمیت کار برایم بیش تر از صرف نوشتن بود و دنبال این بودم که برای این کار یک سایت ویژه راه بیندازم. برای یافتن یک اسم مناسب خیلی فکر کردم و نام های زیادی هم پیدا کردم، اما هر کدام یک مشکلی داشتند. تا اینکه نام “پرندگان عجیب و غریب” را برایش انتخاب کردم! کتاب ها در ذهنم مثل پرنده هایی بودند با بالهای کاغذی، که دسته دسته به هم می پیوندند و آدم را به آسمان می برند. خوب است که کتاب خواندن می تواند حجم زیادی از حسرت دست و پا بستگی و واماندگی از رفتن را از قلب آدمی بشوید و ببرد.
خرمگس
خرمگس دستها را با حرکتی ناگهانی و پرشور از هم گشود و گفت: آیا هرگز از خاطرتان نگذشته است که شاید آن لوده تیرهبخت نیز روحی داشته باشد – روحی زنده، در تلاش انسانی -، که در جثه بدمنظری به نام جسم مقید شده است و ناگزیر به بندگی آن است؟
درخت تلخ | دل کندن و دل بستن
هفته پیش، مجموعه داستانی به نام “درخت تلخ” از “آلبا دِ سِس پِدِس” خواندم. یکی از داستانهایش به همین نام، در مورد عشق کودکانه دختر نوجوانی بود به یک نهال لیمو. دختر هر روز و هر ساعت مراقب درخت بود. با خیالش خوش بود و با درخت خیالپردازی میکرد. با دستها و پیکر کوچکش، نهال باریک و نحیف را در آغوش میفشرد و از بوی خوش لیمو لذت میبرد.
این کتاب ها را نخوانید | محافظت از افکار مردمان
دیروز در رابطه با دو کتاب خبری خواندم. مجور انتشار این دو کتاب باطل، و مقرر شده بود که از سراسر کشور جمع شوند.
من این کتاب ها را نخوانده ام. گرچه بارها در کتابفروشی دیده بودمشان، چندان عجله و اشتیاقی هم برای خواندنشان نداشتم. دیروز در آستانه سفری کوتاه بودم که این خبر را دیدم. چنان اضطرابی در خودم احساس کردم که اگر وقت داشتم، حرکتم را به تأخیر بیندازم، برمی گشتم و این دو کتاب را همان ساعت می خریدم، تا از دسترسم خارج نشوند.
روزنامه نگاران باید بخوانند؛ آبروی از دست رفته کاترینا بلوم
“آبروی از دست رفته کاترینا بلوم” اثر “هانریش بل” داستان زنی است که در دام مطبوعات دروغ پرداز روزگار خود افتاده است. کاترینا زنی است بدون حاشیه و حتی از نظر افراد نزدیک به خود مانند راهبه ای است که چیزی از زن بودن و خوش گذرانی نمی داند. او در یک مهمانی با مردی آشنا می شود که گویی به طور مخفیانه فعالیت های تروریستی دارد.
جان شیفته
“جان شیفته” حکایت سرنوشت سازترین دهه های تاریخ انسان است که در بستر عواطف و زندگی زنی که هرگز از عاشق بودن و مهر ورزیدن جدا و رها نیست، روایت می شود. “رومن رولان” انگار خود در ذهن “آنت ریوی یر” [بخوانید رودخانه] زندگی کرده است و داستان را از درون قلب و ذهن او می بیند و می نویسد.
اورلاندو
رمان “اورلاندو” نوشته “ویرجینیا وولف”، داستان مردی است که زندگی جادویی و افسانه واری دارد.