همه ما در زندگی با کسانی مواجه شدهایم که به یک دلیل، نقطه عطف زندگی ما شدهاند، یا باعث شدند رشد کنیم، یا باعث شدند که در راه ما مانع ایجاد شود یا حرکت در مسیر برایمان سخت شود. قدردانی کردن از کسانی که باعث رشدمان شدند، یکی از واجبترین کارهایی است که باید در زندگی انجام دهیم. یک از کارهایی که میتوانم برای قدردانی از افراد مهم زندگیام انجام دهم، نوشتن است.
این بار میخواهم از دبیر ادبیات دوران راهنماییام بنویسم؛ خانم کلانتری. کسی که خیلی باعث رشدم شد. وجود او، و بیش از هر چیز سختگیری آمیخته به مهربانیاش، باعث شد تواناییام، عشقم به ادبیات و نوشتن و اعتماد به نفسم رشد کند. باعث شد احساس کنم که در کاری استعداد دارم، گرچه شاید چندان نبوغی هم نداشته باشم. یادم است سالی که او دبیرم بود من هر هفته داوطلب خواندن انشا بودم.
لبخند خانم کلانتری، وقتی که در حال خواندن انشایم بودم، این که اجازه میداد هر هفته انشا بخوانم، با این که تشویق دیگری از او دریافت نمیکردم، خیلی برایم انگیزهبخش بود. سر کلاسش خیلی به من خوش میگذشت. از شیوه تدریسش گرفته، که مجبورمان میکرد هر درس را از پیش آماده کنیم، بخوانیم، معنی کلمههای جدیدش را پیدا کنیم، تا روش برخوردش با کسانی که خوب مینوشتند، عالی بود. دوستش داشتم. در آن سن نوجوانی، قضاوتش برایم مهم بود. با آن دستهای ظریف و ناخنهای زیبایش، که همیشه بلند بود و تمیز و سفید، دفترمان را امضا میکرد.
یک روز اجازه نداد انشایم را بخوانم. آن روز تا آخر کلاس، سرم را گذاشتم روی میز و گریه کردم و گریه کردم و گریه کردم! به خاطر این که یکی از تکالیف دستور زبانم را انجام نداده بودم تنبیهم کرد. باید یک نامه به کسی مینوشتیم، که من هرگز آن نامه را ننوشتم. نمیدانم چرا، شاید از سر لجبازی آمیخته به تنبلی، یا شاید هم برعکس، تنبلی آمیخته به قدری لجبازی.

تنبیهش برایم بسیار گران آمد. اما یاد گرفتم که حرف معلمی را که خوب میداند سر کلاس با چه کسی سر و کار دارد و چه باید درس بدهد، گوش کنم.
یک بار پای یکی از نوشتههایم برایم نوشت: “از تو میخواهم که هرگز نوشتن را رها نکنی، چرا که بسیار خوب و زیبا مینویسی.” گرچه آن دفتری را که این جمله را برایم نوشت دیگر ندارم، اما این جمله را و آن خط زیبایش را هرگز فراموش نمیکنم. گرچه در برحهای از زندگیام به توصیهاش عمل نکردم و جدی نوشتن را رها کردم، اما همان احساس خوب به نوشتن، باعث شد یادداشتنویسی را هرگز رها نکنم. شیرینی یادداشتنویسی باعث شد دوباره شروع کنم به نوشتن.
یک روز به سراغش میروم و برای تمام احساس خوبی که به من داد و آن شیوه درس دادن نیکویش از او تشکر میکنم.
گاهی وقتها نمیدانیم که با احساسی که در دیگران، نسبت به خودشان به وجود میآوریم، چقدر میتوانیم تأثیرگذار باشیم. نمیدانیم رفتارها و جملههایی که حتی ممکن است به چشم خودمان هم نیاید، چقدر میتواند سازنده یا ویرانگر باشد.
من زین پس تلاش میکنم، در رابطه با دیگران و کارهایی که میکنند، بهتر از این باشم که هستم.