اگر ما هر روز کتاب می خوانیم حتما عادت هایی در این زمینه داریم که مختص خودمان هستند. شاید ترجیح بدهیم یک کتاب را آغاز کنیم و هر روز آن را بخوانیم تا تمام شود و بعد از آن سراغ کتابی دیگر برویم. اما ممکن است شما هم مثل من از آن دسته آدم ها باشید که وقتی چشمتان به چند کتاب می افتد نمی توانید از هیچ کدام بگذرید. همچنین ممکن است فردی باشید که لازم است در روز، در زمینه های مختلف مطالعه کنید؛ مثلا اگر نویسنده یا روزنامه نگار هستید.
من تا سال پیش فکر می کردم که موظف هستم که یک کتاب را کامل بخوانم و پس از آن کتاب دیگری را شروع کنم. خیلی وقت ها نمی توانستم به این قانون ذهنی پایبند باشم. معمولاً پرونده چند کتاب به طور هم زمان در ذهنم باز بود و در حال خواندنشان بودم. یک روز تصمیم گرفتم کتاب هایی را که شروع به خواندشان کرده بودم در یک چالش سی روزه قرار بدهم و همه را با هم پیش ببرم. همه را فهرست کردم و تعداد صفحات هر کتاب را به سی بخش تقسیم، و یک چک لیست سی روزه هم برای هر کدام تهیه کردم. موضوعات کتاب ها و زمینه هایشان کاملاً با هم متفاوت بود. در آن یک ماه یک مدل مطالعه موفق را تجربه کردم. جالب است که بر خلاف تصورم بخش هایی که روز قبل، از هر کتاب خوانده بودم فراموش نکرده بودم و در یک ماه توانستم چند کتاب را به طور هم زمان بخوانم. بعد از این تغییر بود که کتابخوانی با روش ۲۱ گرم را خواندم و تصمیمم برای تغییر برنامه مطالعه ام جدی تر شد.
امسال در برنامه ریزی روزانه ام یک تغییر ایجاد کردم. به جای اینکه فقط میزان زمان و ساعت مطالعه را مشخص کنم، زمانی را که به مطالعه اختصاص داده ام، تقسیم کردم. برای رسیدن به جدولی که در بالای مطلب می بینید این مسیر را رفتم:
اول: من به طور میانگین در هر ساعت ۳۰ صفحه مطالعه می کنم. پس روزانه ۹۰ صفحه و در هفته ۶۳۰ صفحه می خوانم. ۶۳۰ صفحه، معمولاً دو تا سه کتاب با حجم کم تا متوسط را شامل می شود. پس در سال حداقل بین ۱۰۴ تا ۱۵۰ جلد کتاب می خوانم.
دوم: زمینه هایی را که قصد دارم امسال مطالعه کنم را فهرست و اولویت بندی کردم. بر حسب اولویت بندی تعداد کتاب هایی را که در هر زمینه میل دارم بخوانم، مشخص کردم.
سوم: بر حسب نسبت تعداد کتاب ها در هر زمینه، به تعداد کل کتاب ها در سال، میزان سهم هر زمینه را از مدت زمان هفتگی مشخص کردم؛ مثلاً نسبت ۲۲ به ۱۰۴ ضرب در ۲۱ ساعت یا ۱۲۶۰ دقیقه در هفته، که می شود ۴ ساعت و ۲۶ دقیقه در هفته برای کتاب های ادبی.
چهارم: میزان سهم هر موضوع را در طول هفته پراکنده کردم و یک برنامه هفتگی نوشتم.
مسلما میزان مطالعه روزانه من از این زمان بیش تر است، اما برای اینکه روزهایی که مشغله بیشتری دارم در دام وسواس و بی نقص طلبی نیفتم و نگران برنامه ام نشوم، حداقل زمان ممکن را برای برنامه ام در نظر گرفته ام، تا به این نسبت ها در آن پایبند باشم.
این برنامه به درد همه آدم ها نمی خورد، چون هر کس باید بر حسب زندگی و توان خود برنامه ریزی کند. اما داشتن برنامه برای مطالعه، حتی اگر یک برنامه عالی هم نباشد می تواند ما را در مسیر یادگرفتن خیلی یاری کند.
حتی اگر فقط یک چک لیست ساده داشته باشید که شما را به ده صفحه مطالعه در روز موظف کند در مدتی کوتاه می تواند تأثیر زیادی در بهبود زندگی شما داشته باشد.
از آغاز کردن نترسید. همین لحظه شروع کنید.