نه آفتابه لگن داریم و نه شام و نهار!

از وقتی سایتم را راه انداختم دنبال یک قالب خوب بودم. برای ما که چیزی از برنامه‌نویسی نمی‌دانیم، سخت است که یک قالب را بگیریم و بهینه کنیم. بهتر است که یک قالب آماده پیدا کنیم که نزدیک‌ترین گزینه به ایده‌آل ما باشد.

تصمیم گرفته بودم مدتی به فکر قالب نباشم و تمرکزم را بگذارم روی نوشتن، اما ناگهان دست بر قضا قالب قبلی‌ام پاک شد و من هم که نتوانستم دوباره پیدایش کنم مجبور شدم دنبال یک قالب دیگر بگردم. در این دو روز نتوانسته‌ام پیش‌نویس‌هایم را کامل کنم. از آن گذشته هنوز نتوانسته‌ام یک قالب خوب نصب کنم.

حوصله و وقت بیش‌تر گشتن را هم ندارم. نوشتن در نت برای ما بیسوادهای بی‌حوصله هم مسئله‌ای است!

امیدوارم بار دیگر که به سایتم سر زدید یک قالب خوب نصب کرده باشم. فعلا عذر تقصیر دارم!

به خانه جدید آب و جارو شده من خوش آمدید!

امروز دوازدهم آذر است. چهار روز پیش این پست را گذاشتم. از این که به این زودی‌ها بتوانم وضع وبلاگ را روبراه کنم ناامید بودم. ولی شوق نوشتن که هرگز مرا به حال خودم رها نمی‌کند، کشتی‌یارم شد و توانستم دستی به سر و گوش خانه‌ام بکشم.

این‌جا را دوست دارم. چون در آن به تمامی خودم هستم. این‌جا می‌توانم افکارم را بنویسم، خودم را افشا کنم و امیدوار باشم که کسی مرا می‌خواند و می‌فهمد.

برای همین سر و شکلش برایم مهم است. دوست دارم همان طور که خودم این‌جا راحتم، شما هم احساس خوبی داشته باشید.

امیدوارم که خوش سلیقه بوده باشم!

2 دیدگاه روشن نه آفتابه لگن داریم و نه شام و نهار!

  • من اعتقاد دارم حرفی که از دل بلند بشه به دل میشینه
    چون دلی می‌نویسین بنظرم هرکی میخونه احساس خوبی رو تجربه میکنه

    • ممنونم، امیدوارم که به مرور رشد کنم و مفید بودن را هم به مطالب اضافه کنم!
      لطفتان پایدار

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.