جهان بر پشت بی‌شمار لاک‌پشت!

این نوشته در حال تکمیل است.

«دانشمندی مشهور (به گفته بعضی‌ها برتراند راسل) یک بار سخنرانی عمومی‌ای درباره ستاره‌شناسی کرد. توضیح داد که زمین چگونه دور خورشید می‌گردد و خورشید هم چگونه دور مرکز مجموعه عظیمی از ستاره‌ها، یعنی کهکشان ما، می‌گردد. سخنرانی که تمام شد، پیرزن ریزه‌اندامی در انتهای اتاق بلند شد و گفت “هرچی به ما گفتی چرنده. دنیا در واقع روی یه صفحهء تخته، روی یه لاک‌پشت غول‌پیکر.” دانشمند مغرورانه لبخندی زد و جواب داد “لاک‌پشت روی چیه؟” پیرزن گفت ” خیلی زرنگی مرد جوون، خیلی زرنگی. اما تا اون پایینِ پایین لاک‌پشت رو لاک‌پشته!”»

قصه کوتاهی که خواندید را از کتاب “روایت و کنش جمعی” نقل کردم. هنوز نمی‌دانم که این داستان را چطور باید تفسیر کنم و چه برداشتی باید از آن داشته باشم. شاید ابتدایی‌ترین برداشت این باشد که ما گاهی چقدر عجیبیم و چه روایت‌های احمقانه‌ای را به عنوان حقیقت سال‌ها در ذهن خود نگه می‌داریم و پرورش می‌دهیم.

این داستان برایم هم عجیب بود و هم بامزه. احساس کردم درباره آن می‌شود صحبت کرد. برای همین آن را اینجا نوشتم تا به زودی درباره آن صحبت کنیم.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.